کد مطلب:216869 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

عبادت امام کاظم
1- امام علیه السلام از همان ایام خردسالی دلباخته ی عبادت بود. لذت بخش ترین اوقات خود را زمانی می دانست كه سرگرم راز و نیاز با خدا بود. در این زمینه نوشته اند: وی كودكی ده ساله بود، ولی گاهی از آغاز طلوع خورشید تا وقت اذان ظهر در سجده بود. [1] .

2- ابن جوزی می گوید: او را به سبب كثرت عبادت و نیز شب زنده داریش «عبد صالح» خوانده اند. [2] .



[ صفحه 130]



3- یعقوبی می نویسد: موسی بن جعفر علیه السلام از راسخ ترین و پایدارترین مردم در عبادت بود. [3] .

4- مرحوم شیخ مفید قدس سره می گوید: ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام عابدترین مردم زمان و فقیه ترین آنان و سخاوتمندترین مردم و پرارزش ترین وجود بود. [4] .

5- امام علیه السلام اهل ذكر و دعا بود و اذكار مختلفی داشت و در برخی از روایات آمده است كه در بعضی از روزها 5 هزار بار استغفار می كرد. [5] .

6- گاهی از طلوع آفتاب تا زوال خورشید در زندان سر به سجده می گذاشت و تماشاگران گمان می كردند كه او به خواب رفته است. هنگام ظهر سر از سجده برمی داشت و به نماز ظهر می پرداخت.

7- در وصف مناجات و گریه و زاری امام علیه السلام می خوانیم: «حلیف السجدة الطویلة» هم پیمان سجده های طولانی، «و الدموع الغزیرة» همدم اشك های فراوان و المناجات الكثیرة هم سخن بسیار با خداوند، و الضراعات المتصلة و درد آشنای ناله های تمام نشدنی بود. [6] .

8- در بخشی از مناجات خود عرض می كرد: «أسئلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»؛ خدایا! راحتی هنگام مرگ، و عفو در حسابرسی قیامت را از تو طلب می كنم. [7] .

9- همچنین عرض می كرد: پروردگارا! گناه بنده ی تو بزرگ است و عفو



[ صفحه 131]



و بخشش تو نیكو «عظم الذنب من عبدك فلیحسن العفو من عندك». [8] .

10- عیسی بن جعفر، زندانبان امام، نقل می كند: آن حضرت به سبب دستیابی به مكانی جهت پرداختن به عبادت، خداوند را سپاس می گفت؛ «أللهم انك تعلم أنی كنت أسألك أن تفرغنی لعبادتك و قد فعلت، فلك الحمد»؛ [9] بار خدایا! همواره جای خلوتی برای عبادتت از تو درخواست می كردم، تو را سپاس می گویم كه دعای مرا به اجابت رساندی.

11- مأمون می گوید: بر پدرم هارون پیرمردی وارد شد كه صورتش از بیداری شب و عبادت فراوان زرد و متورم شده بود به گونه ای كه مانند مشك كهنه و پوسیده شده بود و كثرت سجده صورت و بینی او را مجروح كرده بود؛ «اذ دخل شیخ مسخد قد انهكته العبادة، كأنه شن بال قد كلم السجود وجهه و أنفه». [10] .


[1] مناقب، ج 2، ص 379.

[2] تذكره، ج 2، ص 103.

[3] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.

[4] ارشاد، ص 267.

[5] بحار، ج 48، ص 119.

[6] بحار، ج 102، ص 17.

[7] بحار، ج 48، ص 101.

[8] بحار، ج 48، ص 101.

[9] مناقب، ج 2، ص 379.

[10] بحار، ج 48، ص 130.